هایدگر

نویسنده:دیوید سربون
مترجم:محمود دریانورد
چاپ اول
۱۴۰۳
نگارش: طالب جابری
در این یادداشت به بررسی «مقدمه» این کتاب میپردازم:
هایدگر، دیوید سربون، ترجمهٔ محمود دریانورد، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1403 (مجموعهٔ راهنمای سرگشتگان)
مخاطبان عزیز توجه داشته باشید چون قصد دارم نتایج حاصل از مرورها را به صورت مفصلتر و جزئیتر و با ذکر مثالهای بیشتر بیاورم، ممکن است بررسی یک کتاب خاص در قالب چند یادداشت گوناگون بیاید. بنابراین خواهشمندم «صبور باشید و نتیجهگیری نهایی در مورد هر کتابی را به آینده موکول کنید.»
🔹در پایان ص «ده» بندی آمده که ترجمه نشده، بند مهمی نیست البته.
🔹در ص 2 این عبارت آمده:
«تکلیف تفکر»، همانطور که هایدگر بعدها در زندگی خود فلسفهاش را به آن مربوط میکرد، ابتدا ایجاب میکند…
خب از این جمله چه میفهمیم؟ هایدگر بعدها فلسفه خود را به «تکلیف تفکر» «مربوط میکند». جملهٔ خوشخوانی نیست، نه؟ چیزی را به چیزی مربوط کردن یعنی چه؟ احتمالا یعنی میان آنها پیوند برقرار کردن.
حال بیایید نگاهی به جملهٔ اصلی بیندازیم.
The ‘task of thinking’, as Heidegger sometimes refers to his philosophy later in his life, requires first…
از این جمله چه میفهمیم؟ نویسنده میگوید (با کمترین تغیبرات در تعابیر مترجم): «تکلیف تفکر»، که هایدگر بعدها در زندگی خود گاهی فلسفهاش را چنین میخواند،…
یعنی میگوید هایدگر در دورهٔ متأخر فلسفهورزی از فلسفهٔ خودش به عنوان «تکلیف تفکر» یاد میکند، یعنی از چنین تعبیری برای کار خودش استفاده میکند.
خب حالا این را مقایسه کنید با آنچه در ترجمه آمده: هایدگر فلسفهاش را به فلان مربوط میکند. پس refer درست ترجمه نشده و در نتیجه کل عبارت معنای مبهمی پیدا کرده و مقصود نویسنده درست منتقل نشده.
Heidegger’s remarks about thinking come from work written well on in his philosophical career, from a phase commonly referred to as‘ the later Heidegger’…
باز در ص2 آمده: تنبیهات هایدگر در خصوص تفکر به یکی از آثار نوشتهشده او در دورهای از فلسفهورزیاش بازمیگردد که عموما از آن با نام «هایدگر متأخر» یاد میکنند.
«یکی از آثار»؟ کدام اثر؟ معلوم نیست. اما خب ما میدانیم مقصود از «work» در اینجا «نه یکی از آثار» بلکه «آثار» یا «نوشتهها» یا «کارها» است. یعنی باید آن را به صورت جمع ترجمه کنیم. ندیدن همین نکتهٔ ساده سبب شده خوانندهای که با هایدگر آشنا نیست و این جمله را میخواند فکر کند هایدگر فقط در یک کتاب دربارهٔ تفکر بحث کرده.
از این گذشته عبارت well on هم ترجمه نشده، که البته عبارت مهمی نیست در اینجا. well on one’s way یعنی در پایان مسیر، در آخرای مسیر، که در اینجا به دورهٔ متأخر تفکر هایدگر اشاره دارد.
Kant, Plato, Hegel or Aristotle can no more be made easy without falsification than Heidegger…
در ترجمه چنین آمده:
افلاطون، کانت، هگل و ارسطو همانقدر میتوانند بدون درافتادن به خطا آسانسازی شوند که هایدگر میشود.
خب خواننده از این جمله چه میفهمد؟ میشه بدون دچار شدن به خطا فیلسوف ها را ساده سازی کرد، همونطور که میشه این کار را در مورد هایدگر انجام داد.
این دقیقا عکس حرفی است که نویسنده میزند. نویسنده میخواهد بگوید همانطور که ساده کردن هایدگر سخت است، ساده کردن اندیشههای فیلسوفان دیگری همچون کانت و هگل هم سخت است. البته هر خوانندهٔ تیزبینی سریع متوجه این اشتباه در ترجمه میشود، به این دلیل ساده که نویسنده دقیقا در سطر قبل به این اشاره کرده که «کار من آسانسازی هایدگر نیست». اشکال کار در اینجا ترجمهٔ نادرست عبارت no more than است.
as it offers a rich and compelling conception of human existence that proved deeply influential for the development of the existentialist tradition culminating in Jean-Paul Sartre’s philosophy of the 1940s…
در ص6 چنین آمده:
… بلکه این اثر برداشتی غنی و گیرا از تجربهٔ انسانی ارائه میکند، برداشتی که در اگزیستانسیالیستهایی مانند سارتر تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.
مترجم مقصود نویسنده را به طور کامل منتقل نکرده. بهتر بود بگوییم «… که در بسط سنت اگزیستانسیالیستی عمیقا مؤثر بود، سنتی که در فلسفهٔ سارتر در سالهای دههٔ چهل به اوج رسید.»
همانطور که میبینید گویی بخشی از متن از دست رفته است. به هر صورت مترجم در مقام «مترجم» باید امانتدار خوبی باشد.
… reader will be well equipped to work through what’s been omitted on his or her own.
و اما عبارت پایانی «مقدمه».
در ترجمه چنین آمده:
«امیدوارم خواننده با خواندن این کتاب بتواند غفلتها و سهوهای خود را جبران کند.»
اما عبارت فوق چنین چیزی میگوید:
خواننده بتواند «خودش به تنهایی» به موضوعاتی که در اینجا نیامده یا به عبارتی از قلم افتاده بپردازد.
تفاوت این معنا با چیزی که در ترجمه آمده روشن است.
…which is meant to serve as the subject matter of the entirety of Being and Time
در ص9 آمده: پرسش از هستی… که بناست در خدمت موضوع سراسر هستی و زمان قرار گیرد.
اما متن خیلی ساده این را میگوید: پرسش از هستی که بناست موضوع کل هستی و زمان باشد. متوجه تفاوت هستید؟ قرار نیست آن پرسش «در خدمت» موضوع کتاب باشد، بلکه خودش موضوع کتاب است. باید به معنای to serve as توجه داشت که با to serve فرق دارد.
… has been…taken to admit all too easily of an answer.
در ص10 آمده:… پرسش از هستی… بهسادگی تمام پاسخ یافته است.
بهتر بود این جمله چنین ترجمه میشد: «… گمان شده یا چنین فرض گرفته شده که یافتن پاسخی برای پرسش هستی آسان است.» تفاوت این دو واضح است.
in the opening paragraphs of his first Introduction…
در ترجمه آمده: در پاراگراف های آغازین تمهید خود…
حرف اول Introduction بزرگ آمده. پس باید چنین ترجمه میشد: در بندهای آغازین مقدمهٔ اول…
این first Introduction در ادامه باز تکرار شده و باز هم درست ترجمه نشده:
…part of the burdon of…
آمده: قسمت اصلی تمهید هایدگر…
در صورتی که باید مثلا گفته میشد: بخشی از تکلیف مقدمهٔ اول هایدگر…
جالب است که مترجم second Introduction را مثلا در ص25 بهدرستی «درآمد دوم» ترجمه کرده.
The strategy focuses on…
در ص11 آمده: این راهبرد مربوط به… است.
بهتر بود فعل focus تمرکز کردن گفته میشد نه مربوط بودن.
Heidegger’s appropriation of the term for one kind of being or entity is thus idiosyncratic, and deliberately so…
باز در ص11 آمده: تخصیص این اصطلاح به نوعی هستنده یا موجود غیرمتعارف و سنجیده است.
بهتر بود عبارت «and deliberately so» چنین ترجمه میشد: و البته عمدا چنین است.
Insofar as we understand the question at all, i.e. insofar as we respond with something more than ‘Huh?’ or ‘Say what?’ it …
در ص12 آمده: تا آنجا که ما اصلا این پرسش را میفهمیم، یعنی تا آنجا که ما به چیزی بیش از «هان؟» یا «چه گفتی؟» پاسخ میدهیم…
قسمت دوم عبارت بالا باید چنین ترجمه میشد: یعنی تا آنجا که پاسخ ما به این پرسش چیزی بیش از «هان؟» یا «چه گفتی؟» است…
در اینجا بحث دربارهٔ پرسش هستی و پاسخ بدان است نه «پاسخ ما به چیزی».
While this is roughly Heidegger’s reasoning, it is still rather schematic:
در ترجمه آمده: استدلال هایدگر، هرچند تقریبا چنین است، هنوز تا حدی طرحواره است.
نویسنده میخواهد بگوید هرچند استدلال هایدگر تقریبا همین است که گفته شد، هنوز تا حدودی طرحواره است و باید آن را بیشتر توضیح داد.
شیوهٔ استفاده از ویرگول ها موجب ابهام شده است.
since Dasein already understands what Heidegger wants to know the meaning of…
ص13 در ترجمه آمده: چون دازاین معنای آنچه را هایدگر میخواهد بداند از قبل میفهمد.
باید چنین میآمد: چون دازاین آنچه را هایدگر میخواهد معنایش را بداند از قبل میفهمد…
what it is to be a rock or a desk is not something that is of concern or at issue for the rock or for the desk.
در ص17 آمده: آنچه بودن سنگ یا میز را شکل میدهد چیزی دربارهٔ دلمشغولی یا مسئله بودن برای آن سنگ یا میز نیست.
باید گفته میشد: آنچه بودن سنگ یا میز را شکل میدهد (یا به عبارتی چیستی سنگ یا میز) چیزی نیست که برای آن سنگ یا میز مسئله باشد یا آنها پروای آن را داشته باشند.
Heidegger never completed this project, though one can read many of the lecture courses subsequent to Being and Time, as well as his book, Kant and the Problem of Metaphysics, published in 1929, as at least partial attempts in the direction of this envisioned opus .
در ص آخر فصل اول آمده: هایدگر هيچگاه این طرح را به پایان نبرد، هرچند ما میتوانیم درسگفتارهای بعد از هستی و زمان را علاوه بر اثر خودش، کانت و مسئلهٔ متافیزیک، که در سال 1929 منتشر شد،…
«اثر خودش»؟؟ یعنی درسگفتارها اثر «خود» هایدگر نیستند؟؟
It might help to say that for Husserl…
در ص27 آمده: این ممکن است به کار این گفته بیاید که در نظر هوسرل…
⬅️باید مثلا گفته میشد: شاید این توضیح مفید باشد که از نظر هوسرل…
Another way of putting this is to say that Husserl…
در همان صفحه آمده: راه دیگر توجیه این مسئله اشاره به این است که هوسرل…
⬅️در اینجا نه بحث «توجیه» مطرح است و نه «مسئله»ای در میان است. خیلی ساده باید گفته میشد: راه دیگر بیان این مطلب…
…indeed,we could imagine that this newfound creature was not even a carbon-based life form.
در ص28 آمده:… ما حتی میتوانیم تصور کنیم این مخلوق تازه پیداشده نوعی زندگی کربنی دارد.
⬅️جملهٔ منفی مثبت ترجمه شده و حاصل استدلالی معیوب است.
this imagined being’s processes
در همان صفحه آمده: این فرایندِ هستیِ تصورشده…
⬅️ترجمهٔ درست این عبارت چنین چیزی است: فرایندهای این موجود فرضی.
(This kind of consideration is not decisive, however. Present day…
همان صفحه: (این نحوهٔ بررسی هرچند گمراهکننده نیست. کارکردگرایی…
⬅️به نقطهای که در پایان عبارتی ناقص آمده توجه کنید. عینا متن ترجمه را آوردهام.
… since, as essential, these structures must obtain regardless of the…
درص29 آمده: زیرا، قطع نظر از… باید ساختار آگاهی به مثابهٔ ذات را به دست آوریم.
⬅️چنین نیست که obtain همیشه به معنای بهدست آوردن باشد، بلکه گاهی هم به معنای مقرر بودن، صادق بودن و وجود داشتن است ترجمهٔ درست چنین چیزی خواهد بود: زیرا این ساختارها، به مثابه ساختارهایی ذاتی، باید قطع نظر از … وجود داشته باشند.
That is, if we consider what consciousness or experience most fundamentally or essentiallyis, we find that…
ص30 آمده: یعنی اگر ما به بررسی این بپردازیم که بنیادین ترین یا ذاتی ترین آگاهی یا تجربه چیست…
⬅️نویسنده دنبال ذاتی ترین آگاهی یا تجربه نیست، بلکه بحث دربارهٔ این است که آگاهی یا تجربه از حیث اساسی ترین ارکان یا بنیادهایش، یا ذاتا، چیست.
when I see the cup from the front, the back of the cup is intimated both as hidden and as there to be seen (I do not, for example, experience the back of the cup as coming into existence as I walk around it).
درص32 آمده: وقتی من از جلو به لیوان نگاه میکنم، از پشت لیوان هم به منزلهٔ چیزی پنهان شده و هم به مثابه چیزی دیده شده خبر داده میشود (برای مثال من پشت لیوان را آنچنان که در هنگام قدم زدن اطراف آن برایم وجود دارد تجربه نمیکنم).
⬅️یک عبارت بسیار مهم برای فهم پدیدارشناسی هوسرل که تقریبا از اول تا آخر اشتباه ترجمه شده است.
……………………………………………
🔻با توجه به تعداد بالای خطاهای این ترجمه به نظرم دیگر لازم نیست مابقی متن بررسی شود و همین 30 صفحه کافی است.